محل تبلیغات

عبارت «سرمایه انسانی » یکی از پراستفاده‌ترین «استعاره»‌ها در اقتصاد است.
این عبارت از این جهت استعاری است که ما را در فهم اینکه چرا و چگونه می‌توان در مورد کارآیی انسان مانند کارآیی دیگر منابع تولید، مانند ماشین‌ها، استدلال کرد. آن کالاها «سرمایه» نامیده می‌شوند، پس ما می‌توانیم تحلیل‌های خود را از ماشین‌ها به انسان‌ها تعمیم دهیم تا بتوانیم انتخاب‌های آنها را در راستای افزایش کارآیی و در نتیجه ثروت شان، درک کنیم.
به طور کلی، اقتصاددانان چیزی را «سرمایه» می‌دانند که در فرآیند تولید نقشی بر عهده داشته باشد. ما می‌توانیم در مورد افراد، اینگونه استدلال کنیم که ما به طرق مختلف روی خودمان «سرمایه‌گذاری» می‌کنیم تا بتوانیم کارآیی خود را افزایش دهیم.
بنابراین «سرمایه انسانی» ما مجموعه‌ دانش، مهارت‌ها، استعدادها و تحصیلاتی است که ما در طول سال‌ها کسب کرده‌ایم.
اگر همه‌ عوامل دیگر را برای همه‌ افراد یکسان فرض کنیم، افرادی که سرمایه انسانی بیشتری داشته باشند یا حداقل در مورد شغل خود سرمایه انسانی بیشتری داشته باشند، از کارآیی بیشتری برخوردار بوده و دستمزد بالاتری دارند.
البته اینجا فرض «یکسان گرفتن دیگر عوامل» بسیار مهم است؛ چرا که تنها سرمایه انسانی نیست که میزان دستمزد را مشخص می‌کند. دستمزد‌های ما همچنین به عرضه و تقاضای کاری که انجام می‌دهیم و کارآیی دیگر سرمایه‌های موثر در شغل ما، بستگی دارد. برای مثال در بسیاری از کارها حتی ماهرترین کارگرها هم نمی‌توانند به اندازه‌ ماشین‌آلات موجود در آن حرفه کارآیی و تولید داشته باشند.
مفهوم سرمایه انسانی، مخصوصا از این جهت مهم است که چرا ما موقعیت‌های شغلی فعلی را برای کسب تحصیلات بیشتر رها می‌کنیم. برای مثال، از دیدگاه یک اقتصاددان، رفتن به دانشگاه سرمایه‌گذاری بر روی سرمایه انسانی یک فرد است و برای مثال تفاوتی با تعمیر یا بهبود یک ماشین برای تولید بیشتر و بهتر ندارد.
گری بگر، برنده جایزه نوبل اقتصاد می‌گوید: درست است که قبل از رنسانس زمین، ماشین‌آلات و منابع طبیعی به‌نوعی می‌توانست منبع ثروت باشد، اما سرمایه اصلی بعد از رنسانس، دانایی است. به همین دلیل امروز تئوری معروف سرمایه انسانی را در توسعه منابع انسانی در پیشرو داریم. بر این اساس انسان‌ها با خودشان دانش و مهارت، حکمت و معرفت و دانش را به سازمان می‌آورند. این نوع سرمایه در نظریه‌های جدید حسابداری منابع انسانی به‌درستی جایگاه مؤثری را به خود اختصاص داده است و میزان خلاقیت و دانش انسانی یک سرمایه است.
از طرفی، اقتصاد جهانی در حال تغییر از اقتصاد صنعتی به اقتصاد مبتنی بر اطلاعات است و این تغییر، پیامد بروز تکنولوژی‌های و اینترنت است؛ بنابراین، سرمایه انسانی بیش از قبل برای سازمان‌ها مفید است.
یکی از مهم‌ترین وظایف مدیران استفاده از کلیه منابع موجود جهت رسیدن به هدف‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت سازمان است. کارایی و اثربخشی مدیریت هر سازمان به معنای توانایی مدیران آن در چگونگی تهیه، توسعه، تخصیص و نگهداری و به‌کارگیری منابع موجود است و این امر نیازمند اطلاعات صحیحی در مورد منابع سازمانی خواهد بود.
منابع انسانی ذی‌قیمت‌ترین دارایی سازمان به‌شمار می‌رود. حال همان‌گونه که ارزش دارایی‌ها را محاسبه می‌کنیم و برای آن‌ها حساب تنظیم می‌کنیم و از وضعیت منابع فیزیکی و مالی اطلاعات کامل و جامعی در اختیار داریم، داشتن اطلاعات مورد ارزش اقتصادی دارایی‌های کمیاب انسانی که به چه میزان است و چه میزان از مخارج انجام‌شده برای پرورش و آموزش افراد متخصص و موردنیاز ارزش به حساب دارایی منظور کردن را دارد و چه میزان از آن هزینه تلقی می‌شود، از نکات ضعف سیستم‌های حسابداری به‌شمار می‌آید.

غلامرضا رفیع پور
مسئول سرمایه انسانی و فن آوری اطلاعات

محل تبلیغات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

بیست − 20 =