رشت امروز |دوست ودوستی واژه ای است که مفاهیم آن بر کسی پوشیده نیست . وآن زمانی شر وع می شود که با پشت سر گذاشتن خصوصیات دوران کودکی وبا ورود به مرحله جدید در دنیای زندگی وبا فعالیت اجتماعی آغاز می گردد . اساس شکل گیری دوستی بر مبنای احساس عاطفی میان دونفر در موقعیت های مختلف ودر شرایطی به هر علت می تواند صورت گیرد . یا بر عکس فاقد معیارهای شناخته شده مطلوب بوده باشد .
اما آن چه بیش از هر چیز لازم است بدان تاکید شود . حد وحدود وبه عبارتی معیاری است که در رابطه با دوستی اعمال می گردد . دوستی ها جدا از روابطی شکلی میان دونفر که به صور گوناگون ودر ارتباط با انگیزه ای شروع می شود . باید در بسامد وکابرد رفتارهای اجتماعی افراد سراغ گرفت که دوست گزینی را از اهداف مورد نظرخود می دانند . وآن نوعی دوستی فارغ از بده بستان های منفعت طلبی سودجویانه ومتکی بر شخصیت پروری است . ضمن اینکه از اعتبار اندیشگی واز نگاه عاطفی احساسی نیز
بر خوردار باشد . چنین نگرشی منحصر به دوران خاص نیست که در همه زمان ها به گونه ای معمول ومرسوم بوده است . آن گونه که بیشتر جنبه شخصی دارد ونمی توان آن را به همه تسری داد . طبیعی است که در چنین شرایطی اگر شخص به توانمندی فکر واندیشه او توجهی نداشته باشد خود نیز با مشکل روبرو می گردد .
اینکه مفاهیم دوستی به گونه های مختلف مطرح می شود . باید به معنای گسترده وقابل تعمیم این واژه توجه نمود که در میان مردم به اشکال گوناگون کار برد دارد . در واقع داشتن دوست را از مولفه های زندگی برای اعتبار بخشی در مواقع ضروری می دانند که جایگاه شخص را بر جسته می سازد . اصولا ً دوستی چه با فرد وچه درمیان گروهی از هم اندیشان به نوعی سرمایه اجتماعی محسوب می شود . اما در دوران معاصر ودر نگاه امروزی دوست یابی به صرف وجود اعتبار شخص مورد انتخاب قر ار نمی گیرد بلکه در نوع قرار داد های نا نوشته فیمابین است که از وجود یکدیگر در جهت کسب امور برای پیشر فت دیدگاه خود بهره می جویند یند . از جمله در عرصه سیاست واحزاب که دوستی شان را بر مبنای تکیه گاهی برای رسیدن به مقصودخود می دانند . نوعی دوستی که با ویژگی های مبادلات تجاری ومصرفی نزدیکی دارد . چه بسا که با پیروزی وشکست در امر سیاست ، اهداف مورد نظر به راحتی نا دیده گرفته وانجسام دوستی از هم گسیخته می گردد .
به قول سعدی. ( ز دوست هر که تو بینی مرا د خود خواهد )
از این نظر بانگاهی به اشعار شاعران وغزلهایی که در وصف دوست سروده اند کم نیست . اشعاری که در منقبت ویا مذمت دوستی بیان داشته اند . که سعدی در این زمینه گوی سبقت را از دیگران ربوده است .
(چون دوست دشمن است شکایت کجا برم ؟)
دراشعار قدما مفاهیم ضد ونقیض در باب دوستی زیاد مطرح شده است . اینکه نباید موضوع را جدی گرفت . آن هم در دوره وزمانه ای که الفت وعلاقه های دوستی به طرفته العین به سرعت شکل می گیرد
ودر کوتاه زمان ممکن هم نادیده انگاشته شده واز ذهن وخاطر بیرون می رود .
اساساً در دوره ای که تحولات سریع ودائمی است . مراودات دوستی نیز آن ماندگاری گذشته را نخواهد داشت . جای خودرا به روابط جدید می دهد که بیشتر گذراست وتابع شر ایط روزمره برای نیازهایی که در پی منطور خاصی است . من جمله افرادی که در دوست یابی نهایت دقت واهتمام خود را در انتخاب دوست از منظر جامعه شناختی بکار می گیرند . اما نه از روی عاطفه واحساس ، بلکه بیشتر با دیدگاه سیاسی وبرای پیش بردن اهداف مورد نظر خواهد بود . جدا از موارد فوق که به آن اشاره شد . نوعی دیگر دوستی هم مطرح است که در میان نحله های فکری واندیشگی جریان دارد . وآن به گونه ای است که استاد دکتر شفیعی کدکنی در کتاب غزلیات شمس تبریزی به مواردی از این نمونه اشاره داشته است . یعنی مواقعی است که دوستی از حالت معمولی وهمیشگی خود خارج شده است . نوعی دوستی که در دنیای عرفان باید از آن سراغ گرفت .به ویژه در دیدار مولانا باشمس تبریزی است که شرح آن کم وبیش برای آنهایی با مثنوی آشنای دارند روشن است . اما در این رابطه نیز پرسشی مطرح است . که این همه دلبستگی وشیدایی یک انسان به انسان دیگر چگونه قابل توجیه است . هر چند استا د شفیعی دوستی مولانا به شمس را به گونه دیگر تعبیر وتفسیر کرده واینکه در باب دوستی این دوشخصیت هر یک ویژگی منحصر به خود را داشته اند . آن گونه که شمس دیگر به عنوان شخص عینی وحضور ی مطرح نیست . بلکه یکی از وجوه تجلی انسان به اعتبار جانب الاهی بودن در تاریخ بشریت است که با جلوه های گوناگون شناخته می شوند . در حقیقت مولانا خود را در آینه شمس تبریز به عنوان تولددیگر می نگریست که چنین جلوه ای را فراهم نموده وآن را در غزلی چنین سروده است .
شمس تبریزی خود بها نه است
مائیم به حسن و لطف مائیم
محویم به حسن شمس تبریزی
در محو ، نه ، او بود ، نه مائیم
اما نکته ای که باید بدان اشاره داشت ، آن فی ذاته خود دوستی است که جنبه عاطفی دارد وکمتر با نگرش منطقی به آن نگریسته می شود . همان مواردی که در ابتدای این نوشته به آن اشاره شد . که دوستی تجربه ای است از جمیع علل والزامات در چگونگی نگرش به انسانها در آرام بخشی واستحکام مودت برای زندگی خواهد بود . آن گونه که مولانا با حسن نظر به دوست می سراید .
تا نقش خیال دوست با ما ست.
ما را همه عمر خود تماشاست
محمد تقی مرتاض هجری. ۱۴۰۳/۳/۱۲